دومین واکسن عزیزم
5شنبه (90/10/15) صبح باباجون اومد دنبالمون و با هم رفتیم درمانکاه حیات برای واکسن زدن و گل پسر کلی گریه کرد و اذیت شد ... رفتیم خونه بابایی و مامانی دائما در حال سرویس دهی بود تا اذیت نشی... حسابی تب کردی و نگرانت بودیم ولی با آستامینوفن و پاشوره کردن مداوم رفع شد الحمدلله ... تا شنبه موندیم خونه بابایی تا کاملا خوب بشی بعدش باباحسین اومد دنبالمون و برگشتیم خونه عشق خودمون ...